آدمها

ناصر رمضانی
ناصر رمضانی، راویِ جستجوگر، وفادار، خیالپرداز و انتقادگر بندرانزلی است. شهری کوچک اما پرآوازه که چهار دهه است نقاش را رها نکرده و در تمام آثارش حضوری حذفناشدنی داشته است.

طعم چای گیلان
از محمود پاینده لنگرودی، در وصف طعم چایِ عجیب خانهی کاظم سادات اشکوری، روایت پرشوری نقل بود که پیش از مواجهه با آن، در نظرم اغراقآمیز میآمد. اینجا اعتراف میکنم حقیقت محض است.

محمود پاینده لنگرودی
لنگرود، شهر ادبیات است و محمود پاینده لنگرودی، ستارهای پرنور در آسمان آن. او از نخستین پیروان شعر نیمایی بود و افزون بر فارسی، به زبان مادریاش نیز اشعار دلنشینی میسرود.

جهانگیر سرتیپپور
مدتی ست دربارهی جهانگیر سرتیپپور تحقیق میکنم و هرچه پیشتر میروم، حیرتم افزونتر میشود. مردی که هم مدیر و سیاستمدار بود، هم پژوهشگر و ادیب.

هادی آمیغ
هنوز هم معتقدم هیچ لذتی عمیقتر از بازی فوتبال وجود ندارد و هیچ شعفی در جهان نیست که با لحظهی رساندن توپ به تور دروازهی یک حریف قدر، برابری کند. هنوز هم فقط برای تجربهی بازیهای «تا آخرین نفس» در کوچهها و زمینهای فوتبال انزلیِ آن روزهاست که حاضرم به کودکی برگردم… با این همه…

سیروس قایقران
سیروس قایقران را با خندههایش به یاد میآوریم؛ با فوتبال نبوغآمیزش؛ و با خاطرات خوبی که برای ما ساخت.

بهمن صالحنیا
کمتر کسی هست که نداند بهمنخان صالحنیا با «ملوان»اش چه تأثیری بر فوتبال ایران گذاشته است. تیمی که او بنیان گذاشته، سرشت اجتماعی یک شهر را تغییر داده و آوازهی مهمترین بندر شمالی ایران را با نامی که پیش از او وجود نداشت، بر سر زبانها انداخته است.

ابوالحسن محمدرضایی
دهساله بودم که ابوالحسنخان محمدرضایی، معلم نقاشیام شد. دو روز در هفته، روی چهارپایه چوبی دکان کوچک نقاشیاش مینشستم و آبرنگ میآموختم. برایم نقاشی فراتر از سرگرمی بود.
- 1
- 2