فروشگاههای صنایع دستی گیلان، جلوهگاه کاملی از فقر خلاقیت و نوگرایی در میان مسئولان محلی و برنامهریزان توسعهی منطقهای است. چند سال پیش با دوستی چینی که از نخبگان رشتهی مدیریت در کشور خودش بود، به تعدادی از این دکانها سر زدیم تا رهآوردی از سفرش به ایران پیدا کند. گذشته از اینکه تنوع چندانی در کالاهای منتسب به گیلان وجود نداشت، اکثر محصولات فقط ظاهری محلی داشت و در واقع ساخت چین بود! دوستم به خوبی میدانست که قیمت تمام شده کالاهای کشورش، قدرت رقابت را از بیشتر صنایع کوچک کشورهای در حال توسعه گرفته است، اما شدت فاجعه را باور نمیکرد و نمیفهمید چطور ممکن است در کشوری با تاریخ کهن و بیکاران بسیار، چنین وضعیت نابسامان و یکسویهای بر بازارهای بومی صنایع دستی حاکم شده باشد. او سرآخر به یکی از بافتههای سادهی حصیری زنان روستایی بسنده کرد و بیخیال جستجوی بیشتر شد. اما این سؤال همچنان پابرجاست که چه کسانی باید مسئولیت انفعال و ناتوانی دستگاههای متولی توسعهی صنایع خرد محلی را به گردن بگیرند؟ چقدر ضرر و زیان کافی ست تا عناصر بدیهی رشد کسب و کارهای امروزی – مثل طراحی خلاقانهی محصول، بازاریابی نوین و روشهای متنوع جذب سرمایه – مورد توجه مدیران صلب و کمتحرک این عرصهها قرار گیرد؟ تا وقتی طراحان خوشفکر، کارشناسان توانمند اقتصاد و متخصصان دانش بازاریابی و فروش، در کنار تولیدکنندگان محلی قرار نگیرند و فتح بازارهای فرامنطقهای هدف مدیران و مسئولان نباشد، چیزی تغییر نخواهد کرد.
عکس از @ninaaki
صنایع دستی گیلان
