به یاد جلیل ضیاءپور

2024-10-02
0 min read

1. پنجم اردیبهشت، سالروز تولّد دکتر جلیل ضیاءپور (پدر نقّاشی مدرن ایران) است. وی به سال 1299 خورشیدی در بندرانزلی چشم به جهان گشود. در روزهای پرجنب‌وجوش و جوش شهری بزرگ شد که به‌سرعت مسیر پیشرفت و زیبایی را می‌پیمود و هم‌جواری فرهنگ‌های متنوّع، فضای فوق‌العاده‌ای به آن می‌بخشید. شهر انزلی با پدیده‌های نوینش به او فرصتی بخشید تا تنوع جهان پیرامون را به‌خوبی درک کند. ازاین‌رو وقتی بعد از پایان دیپلم برای تحصیل بیشتر به تهران رفت، در موقعیتی متفاوت از دیگران جهان را می‌جست. ابتدا به مدرسه‌ی عالی موسیقی رفت که استادان بلژیکی، معلّم آن بودند. استعداد کم‌نظیرش همه را تحت تأثیر قرار داد امّا پس از مدّتی دولت وقت عذر معلمین بلژیکی را خواست و رشته‌ی آهنگسازی که موردعلاقه‌ی ضیاءپور جوان بود، به‌کلی حذف شد! ضیاءپور نیز کناره گرفت و به «مدرسه‌ی صنایع مستظرفه قدیم» پیوست تا هنرهای تزئینی بیاموزد. در آنجا تذهیب، نقش قالی، مینیاتور و کاشی‌کاری آموخت تا اینکه «دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران» تأسیس شد. در این دانشکده نیز، دکوراسیون، نقاشی و مجسمه‌سازی را فراگرفت. در سال 1325 با کسب رتبه‌ی اول لیسانس، فارغ‌التحصیل شد تا با دریافت مدال درجه یکم فرهنگی، بورس دولت فرانسه را برای ادامه تحصیل کسب کند. پیش از رفتن به پاریس، تابلوی اکسپرسیونیستی «کاوه آهنگر» را در وکس به نمایش گذاشت. سپس هنرمند جوان به زادگاهش بازگشت و با یکی از همان کشتی‌هایی که در کودکی از کنارشان رد می‌شد و به مدرسه می‌رفت، انزلی را به مقصد اروپا ترک کرد. در فرانسه به دانشکده معتبر ملّی و عالی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) رفت. در آن زمان «بوزار» بهترین مدرسه هنری دنیا محسوب می‌شد و اساتیدش جزو بزرگترین تئوریسین‌های جهان هنر بودند. رشته های اصلی بوزار، نقاشی و مجسمه‌سازی بودند امّا اشتیاق به یادگیری چنان در ضیاءپور جوان می‌خروشید که با تلاش بسیار، مجوّز دولت فرانسه را برای تحصیل همزمان در یک دانشکده دیگر کسب کرد و در دانشکده دولتی «گراندشوم»، تاریخ هنر، سبک‌شناسی، جامعه‌شناسی، تاریخ تمدّن، نقش شناسی و پوشاک آموخت. حتّی به دانشکده‌ها نیز رضایت نداد و نزد «آندره لوت» رفت تا چیزهایی بیاموزد که در آکادمی یافت نمی‌شد. در سال 1328 پس از اخذ درجه دکترای هنر به‌سرعت به میهن بازگشت. دکتر ضیاءپور که دریافته بود «هنر ایران از دنیا خیلی دور است و تصویرسازی و نقّاشی معاصرش یک تقلید بی‌محتواست» بر آن شد تا مبارزه‌ای را با نخوت هنری در ایران آغاز کند. با همکاری سه تن از دوستانش «انجمن خروس‌جنگی» را با هدف روشنگری اذهان نسبت به هنر نو، شناخت آن و مجادله با هنر کهنه تأسیس کرد. محل انجمن، کارگاه نقاشی خود ضیاءپور بود و برنامه‌ی ثابتش، سخنرانی‌های پرشور او و همفکرانش در عصرهای جمعه بود. آن‌ها برای اشاعه نظراتشان مجلّه «خروس‌جنگی» را بنیان نهادند که در آن ضیاءپور نظریه هنری خویش را به چاپ رساند و پرچم‌دار نهضتی شد که در دشوارترین شرایط فرهنگی و اجتماعی، می‌رفت تا نیم‌قرن تاریخ هنر ایران را متأثر از خویش کند. «خروس‌جنگی» با شیطنت مخالفان توقیف شد و ضیاءپور مجلّه‌ی دیگری به نام «کویر» منتشر کرد. در «کویر» اولین تابلوی کوبیسم آبستره خود را با نام «حمام عمومی» به چاپ رساند و مقاله‌ای با عنوان «نقاشی» نوشت که نخستین تئوری هنر مدرن ایران در آن بیان شده است. یک سال بعد، راه «کویر» نیز سد شد و ضیاءپور مجله «پنجه خروس» را منتشر کرد. در «پنجه خروس» نقاشان جوان‌تری مثل سهراب سپهری و بهمن محصّص فعالیت می‌کردند. آنگاه از سوی اداره کل هنرهای زیبای کشور دعوت به کار شد، که پذیرفت. در سال 1332 هنرستان‌های هنرهای تجسّمی دختران و پسران تهران را تأسیس کرد و مقدّمات تأسیس دانشکده هنرهای تزئینی را نیز فراهم آورد. تا سال‌ها بعد دکتر جلیل ضیاءپور با انرژی فوق‌العاده و شور کم‌نظیرش علاوه بر نقاشی، نویسندگی و تحقیق (که به خلق 28 کتاب و ده‌ها مقاله انجامید)، مدیریت مراکز بسیاری همچون «موزه مردم‌شناسی»، «اداره نمایشگاه‌ها»، «کانون هنرمندان» و … را برعهده داشت و در دانشکده‌های آردراماتیک، هنرهای تزئینی، مجمع دانشگاهی هنر، دانشکده تربیت مدرس و دانشگاه الزهرا (س)، استاد بود. پرویز تناولی، حسین زنده رودی، مسعود عربشاهی و محمدعلی شیوایی از جمله شاگردان استاد ضیاءپور بودند که اکنون از بزرگان هنر ایران به شمار می‌روند. سرانجام پدر نقاشی نوین ایران در یلدای آذر 78 چشم از جهان فروبست. جهانی که ردّ تلاش‌های او را به‌خوبی بر پیکر خویش حفظ نموده است.

2.  گیلان ما از نام‌های بزرگ در عرصه‌ی فرهنگ و هنر بسیار دارد امّا به‌راستی قدر این فروزندگان چگونه پاس داشته می‌شود؟ و از آن مهم‌تر، روح آن رفتگان چگونه شاد می‌گردد؟ بسیار شنیده‌ام که استاد ضیاءپور بی‌تاب ِآن بود تا برای زادگاه خویش قدمی بردارد. یا چقدر دلش می‌خواست در زمان حیاتش «فرهنگ زبان گیلکی»اش را منتشر کند ( و نشد)… در یکی از معدود دفعاتی که این دلخواه استاد برآورده شد، دو دهه پیش بود که به همّت نقّاشان انزلی، از کمک و نام بزرگ دکتر ضیاءپور بهره بردند تا هنرستان تجسمی دختران انزلی تأسیس شود. امروزه ساختمان قدیمی همان هنرستان (هنرستان شرف) که پیش‌تر نیز مدرسه‌های تأثیرگذار و مشهوری چون «دبیرستان فردوسی» و «دبیرستان مهدخت» در آن مستقر بودند، امکان این را دارد تا به یاد استاد ضیاءپور، نیازی بسیار مهم از فرهنگ و هنر انزلی برطرف شود. جالب‌تر اینکه همین مدرسه، محل تحصیل دوران دبستان استاد ضیاءپور نیز بوده است. همان مدرسه‌ای که جلیل ضیاءپور کوچک، هرروز صبح از خانه‌شان در کوچه‌ی ندیم باشی راه می‌افتاد و با گذر از درختان پرتقال و نارنج و خیابان سی متری و چشم‌انداز کشتی‌های بادبانی، به آن می‌رسید. در مجموعه‌ی این مدرسه، سالن اجتماعات خالی و رهاشده‌ای هست منفک از دیگر ساختمان‌ها (با دسترسی مستقیم و جداگانه به خیابان)، که به‌آسانی می‌تواند به یک نگارخانه‌ی مجهّز و بی‌نظیر تبدیل شود. در حال حاضر از این سالن هیچ استفاده خاصی نمی‌شود امّا داشتن یک گالری (آن‌هم در زیباترین نقطه مرکز شهر) آرزویی ست که سال‌ها هنرمندان تجسّمی انزلی در دل داشته‌اند و هرگز به آن نرسیده‌اند. فقط ای کاش این فرصت نسوزد و به‌جای تخریب (یا احیاناً تبدیل این بنا به مکانی بی‌فایده برای فرهنگ)، نخستین نگارخانه دایمی انزلی تأسیس و به نام استاد ضیاءپور منقّش شود. امیدوارم مسئولین مربوطه و همه‌ی آن‌هایی که لازم خواهد شد برای مجوّز این اتّفاق تصمیم بگیرند، با کمک به عملی شدن این ایده، نه‌تنها یک شهر پرسابقه در فرهنگ و هنر را از خواسته‌ای تحقّق نیافته برخوردار کنند، که نیز با تدبیر و هنرشناسی، به کسانی تولّی بسپارند که بتوانند این نگارخانه را به مرکز معتبری برای نمایش آثار برجسته‌ی هنری ایران تبدیل کنند. به‌یقین تماشای آثار چنین نگارخانه‌ای، هم بهترین کلاس درس برای دانش آموزان هنرستان‌های تجسّمی انزلی خواهد بود و هم روح بزرگ استاد جلیل ضیاءپور که خود مؤسّس ِنخستین هنرستان تجسّمی ایران بوده است، شادمان می‌شود.



Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *