زخمهای پراکنده اما عمیق کشاورزی غیرقانونی بر پیکر جنگلهای گیلان، برای کنشگران محیط زیست موضوعی آشناست. نمونههای دردناکی مثل جنگل فتاتوی خمام که با وجود تمام ارزشهای میراثیاش (در مقام بازماندهی جنگلهای هیرکانی در جلگه) از انواع جراحات مستقیم و غیرمستقیم به حال احتضار افتاده است. اما برای جبران جنگلزداییهای مرسوم، راههای متنوعتری از «حفاظت» هم وجود دارد! کشاورزی جنگلی یکی از این ایدههاست که از تجربهای به قدمت قرنها آمده است و بنا دارد با نفوذ درختان در پهنههای اختصاص یافته به کشاورزی، مبادلهای برد-برد به نفع کشاورز و جنگل ایجاد کند.
کشاورزی جنگلی یا آگروفارستری (Agroforestry) یک سیستم مدیریت اراضی است که در آن درختان با محصولات کشاورزی یا مراتع ترکیب میشوند. در این روش، به جای آنکه زمینها به طور کامل برای کشت محصول یا پرورش دام استفاده شوند، تلفیقی از کشت درختان و گیاهان زراعی در یک زمین اجرا میشود و مزایای متعددی را برای کشاورزان، محیط زیست و جامعه به وجود میآورد:
- پایداری: کشاورزی جنگلی به بهبود کیفیت خاک (ریشهی درختان، کربن مورد نیاز را در خاک آزاد میکند)، کاهش فرسایش خاک و تنظیم آب کمک میکند.
- افزایش درآمد: تولید همزمان محصولات کشاورزی و جنگلی میتواند درآمد کشاورزان را افزایش دهد.
حفظ تنوع زیستی: کشاورزی جنگلی، زیستگاههای متنوعی را برای حیات وحش فراهم میکند و به حفظ تنوع زیستی کمک میکند. حضور شکارچیان طبیعی در فضای درختان، بسیاری از آفات رایج محصولات کشاورزی را کاهش میدهد - بهبود کیفیت آب: درختان ریشههای عمیقی دارند که به جذب آب و بهبود کیفیت آب کمک میکنند.
کشاورزی جنگلی انواع مختلفی دارد که هر کدام برای شرایط آب و هوایی و نیازهای خاصی مناسب است. از جمله:
- کشت کوچهای: کاشت درختان در بین ردیفهای محصولات زراعی برای تأمین درآمد در زمان بلوغ درختان است. (اگر درختان و محصولات در ردیفها و کوچههای مشخصی قرار نگیرند، سیستم کشت مخلوط شکل میگیرد).
- سیستمهای جنگلی-مرتعی: ترکیب درختان با مراتع است. درختان ممکن است الوار، میوه، علوفه یا آجیل و همچنین سایه و سرپناهی را برای دامها و علوفههای آنها فراهم کنند و استرس حیوانات را در اثر آفتاب گرم تابستان، بادهای سرد زمستان یا بارش باران کاهش دهند.
- سیستمهای چند طبقه: کاشت چندین طبقه از گیاهان در یک سیستم، از جمله درختان بلند، درختچهها و گیاهان پوششی است.

هند یکی از کشورهایی است که در زمینه کشاورزی جنگلی پیشرفتهای قابل توجهی داشته است. پروژههای مختلفی در این کشور با هدف بهبود وضعیت معیشت کشاورزان، حفاظت از خاک و آب و افزایش تنوع زیستی اجرا شده است. این پروژهها شامل کاشت درختان میوه، گیاهان دارویی و گونههای جنگلی در مزارع کشاورزی است. در کشاورزی جنگلی، دانش جنگلداری و دانش کشاورزی ترکیب میشوند و این مهم چالشی خطیر برای بسیاری دولتها ایجاد میکند. هند از این آزمون سربلند بیرون آمد و در سال ۲۰۱۴، اولین کشور جهان بود که یک سیاست ملی کشاورزی جنگلی را به تصویب رساند.
در کشورهای مختلف آفریقا، بسیاری از پروژههای کشاورزی جنگلی بر روی احیای جنگلهای تخریب شده و بهبود حاصلخیزی خاک تمرکز داشتهاند که شامل کاشت درختان بومی، ایجاد بادشکنها و مدیریت پایدار مراتع بوده است.

در اروپا که خود را قاره سبز مینامد در کنار قوانین سختگیرانهای که در زمینه کنترل آلودگی آب و هوا و حفاظت از گونههای در معرض خطر وجود دارد، سیاستهای هماهنگ و مشترکی توسط کمیسیون کشاورزی اروپا وضع میشود که بودجه قابل توجهی را برای حمایت از کشاورزی پایدار، از جمله کشاورزی جنگلی، اختصاص میدهد. این برنامهها کشاورزان را تشویق میکند تا اقداماتی مانند کاشت درختان، ایجاد پرچینها و بهبود مدیریت خاک را انجام دهند.
در آمریکای جنوبی و اقتصادهای بزرگی مثل برزیل، برنامههای توسعه کشاورزی جنگلی با پروژههای احیای زمینهای کشاورزیِ تخریبشده ادغام شدهاند تا به جوامع محلی و فقیری که اراضی کوچکمقیاس و بودجهی اندکی در اختیار دارند، قدرتی تازه ببخشند. در اطراف آمازون، محصولات برخوردار از بازارهای فروش قوی (مانند کاساوا، آکای یا کاکائو) را در کنار گونههای درختی عمدتاً بومی کاشتهاند تا ضمن احیای زمین، ذخیرهگاه زیستی گونههای اندمیک برزیل را نیز حفظ کرده باشند. با این جنگلسازیها، میوههای بومی شروع به رشد کردند و پرندگانی که آنجا را برای سالها ترک کرده بودند، دوباره بازگشتند.
در ژاپن که همانند گیلان با محدودیت زمین و تراکم جمعیت در اقلیمی مشابه روبرو بوده است، کشاورزی جنگلی، سابقهای طولانی و موفقیتی چشمگیر دارد و به عنوان بخشی از هویت ملی این کشور محسوب میشود. ژاپنیها برای منظرهایی که در آن جنگل، مزرعه و و روستا به صورت همگون در کنار هم قرار گرفته باشند، واژهای خاص دارند و به آن ساتویاما (Satoyama) میگویند. کشاورزان ژاپنی با استفاده از سیستمهای چندطبقه، حداکثر بهرهوری را از زمین به دست میآورند. در این سیستمها، درختان بلند، درختچهها، گیاهان بالارونده و محصولات زراعی در کنار هم کشت میشوند. ترکیب کشت درختان میوه با چای در باغهای چای از روشهای مرسوم این کشور است و به بهبود درآمد کشاورزان کمک کرده است. همانطور که انتظار میرود، مؤسسات تحقیقاتی ژاپنی نیز به طور مداوم در حال مطالعه و توسعه روشهای جدید کشاورزی جنگلی هستند و احیای جنگلهای تخریب شده را در چشمانداز این پژوهشها قرار دادهاند. دولت ژاپن ضمن حمایت از کشاورزان (با ارائه تسهیلات مالی و فنی) بطور مداوم دورههای آموزشی کوتاهمدتی برای افزایش آگاهی عمومی در مورد اهمیت کشاورزی جنگلی برگزار میکند.

اگرچه کشاورزی جنگلی مزایای بسیاری دارد، اما با چالشهایی نیز همراه است:
- نیاز به دانش فنی: کشاورزان برای اجرای موفق این سیستم، انتخاب گونههای مناسب و طراحی صحیح فضا، به دانش و مهارتهایی نیاز دارند که باید توسط دولت یا مؤسسات غیردولتی متخصص در این حوزه، به آنان منتقل شود.
- دوره بازگشت سرمایه طولانی: برخی از درختان سالها طول میکشد تا به بار بنشینند. این امر بطور خاص در مورد گونههای بومی گیلان، اهمیت و توجه زیادی میطلبد.
- نیاز به سرمایهگذاری اولیه: راهاندازی یک سیستم کشاورزی جنگلی نیاز به سرمایهگذاری اولیهای دارد که ممکن است از توان کشاورزان گیلانی خارج باشد. در نتیجه طراحی مدلهای درآمدی و تسهیلاتی ویژهای برای کمک مستقیم یا غیرمستقیم به کشاورز بسیار مهم است.

کشاورزی جنگلی با وجود خاستگاهی که در درازنای تاریخ کشاورزی جهان دارد، یک رویکرد نوآورانه و پایدار برای استفاده از زمین است که میتواند به بهبود زندگی کشاورزان، حفاظت از میراث طبیعی و مقابله با تغییرات اقلیمی کمک کند. سرمایهگذاری و موفقیت این شیوه در گیلان، به تدوین سیاستها و طراحی پروژههای مشخصی در ذیل برنامه توسعه کشاورزی استان وابسته است که بدون ارادهی مدیران مسلط بر منابع مالی و همراهی نخبگان دلسوز، محقق نمیشود.
آروین ایلبیگی