گرافیک شهری

2018-05-22
0 min read

از اواخر دهه‌ی شصت، نابسامانی گرافیک شهری ایران آغاز شد و پس از رواج نرم‌افزارهای کامپیوتری، به یک بحران بصری در خیابان‌های کشور تبدیل گردید. بیش از همه، سردر مغازه‌ها بود که با حمله‌ی فونت‌های بی‌هویت و پرایراد کامپیوتری مواجه شد. با خروج استادکاران و خط‌نویسان سنتی از بازار تولید و طراحی این نشانه‌ها، هزاران هزار تابلوی بدقواره بر پیشانی اماکن تجاری نشست. شهرها زشت‌تر شدند و رقابتی بیمارگونه بر سر بلندتر و بزرگ‌تر ساختن تابلوها درگرفت. امروزه بسیاری از شهرداری‌ها تسلیم این روند شده‌اند و با قبول ناتوانی خود، از خیر تدوین ضابطه و قانون زیباسازی هم گذشته‌اند! بعضی دیگر هم به تخریب و یکسان‌سازی اجباری سردر مغازه‌ها روی‌ آورده‌اند (مثل شهرداری منطقه دوازده تهران). در شهرهایی که حفظ تاریخ و فرهنگ اهمیت دارد، می‌کوشند مردم و مالکان خصوصی را به نگاه‌داشت تابلوهایی که هنوز رد گرافیکِ شریف و چشم‌نواز سال‌های دور را بر خود دارند، تشویق کنند. نشانه‌های ساده‌ای که از تاریخ شهر حرف می‌زنند و غیرمستقیم می‌گویند: اینجا شهری ست که یک‌شبه ساخته نشده و هویتی فرهنگی را حمل می‌کند. تابلوهایی مثل همین سردر دکان پارچه‌فروشی مقدم (در نزدیکی میدان انزلی) که تا همین چند ماه پیش سرجایش بود و حالا دیگر نیست. بله، اختیار با مالک است و اوست که برای جداره‌ی شهری ملکش تصمیم‌ می‌گیرد! ولی بحث بر سر دیدگاه و تفکر توسعه در شهر است. انزلی نیز به درد تمام شهرهایی گرفتار است که در تشخیص سرمایه‌های فرهنگی‌شان دچار مشکل‌اند. اینجا همیشه «نوسازی و توسعه‌ی کالبدی» بیش‌تر از «فرهنگ و تاریخ» اهمیت دارد.