گذری کوتاه

2018-05-24
0 min read


چند روزی برای کار مشاوره در راه‌اندازی یک مجتمع فرهنگی جدید در شیراز، میزبان شیرازی‌ها بودیم. پروژه متعلق به مدیر مرکز سعدی‌شناسی بود که توانسته سرمایه‌گذاران خصوصی متعددی را در ساختن کتابفروشی و سینما و گالری و امثالهم همراه خود کند. در تجربه‌ی این همکاری باید بگویم با وجود آن‌که شیراز شهر شعر و ادب است و «پایتخت فرهنگی ایران» نامش نهاده‌اند، برداشتم از مشاهدات میدانی کوتاه و گفت‌وگوی شتاب‌زده‌ با هنرمندان آن‌جا این بود که گیلان (با مجموعه‌ی شهرهای مهم‌ترش)، زمینه‌ی انسانی بیشتری برای کسب این جایگاه فرهنگی دارد. اما در رونق گردشگری و تجارت و حجم پولی که برای فرهنگ و هنر خرج می‌شود، این دو جای تقریباً مشابه کشور، اساساً غیرقابل مقایسه‌اند. حقیقت این است که شیرازی‌های مداراگر و خوش‌خلق، راه پول درآوردن از حوزه‌ی فرهنگ را خوب بلد شده‌اند و از زمان پهلوی دوم و توجهات ویژه‌اش به پایتخت سابق ایران، به بلندداشتن جایگاه هنر عادت کرده‌اند. در خیابان‌های شیراز نگاه طراحانه‌ی شهرسازان به خوبی پیداست؛ به جزییات عناصر شهرشان فکر کرده‌اند؛ ساختمان‌های مهم‌شان را به دست معماران چیره‌دست سپرده‌اند؛ به رویدادهای فرهنگی نگاه تشریفاتی و تحقیرآمیز ندارند؛ و جالب‌ این‌که از نظر سخت‌گیری‌های کمتر قانونی و امنیتی دستگاه‌های دولتی، انگار آن‌جا مملکت دیگری ست و اینجا مملکت دیگری! شیراز نه آب فراوان و همجواری با جنگل و دریا دارد و نه دسترسی آسان از پایتخت، اما سراسر باغ و فضاهای فرهنگی و پیاده‌روهای بزرگ و معابر کم‌ترافیک است؛ همیشه مقصد اصلی تمام گردشگران خارجی بوده و جولانگاه تاجران لار و جنوب و سرزمین‌های متمول حاشیه‌ی خلیج فارس؛ مثل گیلان نیست که بودجه‌ی فرهنگی ادارات مسئول در حد شوخی و رفع تکلیف باشد؛ هنرمندانش به درستی قدر دیده‌اند و بر صدر نشسته‌اند… و از پس این موهبت‌ها، زیباترین شهر ایران است و آباد است و آرام.


آروین ایلبیگی

عکس‌ها را از بنای مدرنی گرفته‌ام که مهرداد ایروانیان (معمار خلاق شیرازی)، با تبدیل یک کارخانه‌ی کوچک و‌ مخروبه‌ی ریسندگی به فضایی متشکل از گالری هنری و کافه، جاذبه‌ی جدیدی برای گردشگری فرهنگی ساخته است. مقایسه کنید با بناهای متعدد رو به زوالی که در گیلان داریم و اگر قصدی برای تخریبش نداریم، حتماً به حال زار خویش رهایش کرده‌ایم.