آنهایی که سقوط و نابودی «ملوان» را جدی نمیگیرند، متوجه این حقیقت نیستند که در درازنای تاریخ این شهر، دامنهی تأثیر و اهمیت «ملوان» از یک باشگاه ورزشی فراتر رفته و به محل تبلور هویت جمعی مردمان انزلی تبدیل شده است. جامعهی متکثر و چندفرهنگی انزلی در طول چند دههی بعد از دوران شکوفایی و رونق شهر (در آغاز این قرن)، به دنبال نقطهای مشترک برای همبستگی اجتماعی و رشد حس مهم «تعلق به شهر» بود که فوتبال و «ملوان» این فرصت را به آن داد. «ملوان بندرانزلی» فقط یک تیم ورزشی با رهبری بهمن صالحنیا و جانفشانی بازیکنان سختکوش و غیرتمندش نبود؛ زمینهای گلآلود فوتبال، سکوهای ورزشگاه و خیابانهای انزلی، عرصهی بروز بزرگترین کنشهای اجتماعی در شهری بود که بهانهای برای هویت یکه و متفاوت از دیگران میخواست. از منظر شهرسازی و جامعهشناسی، استادیوم سالخوردهی شهر مدرن انزلی همان نقش فرهنگی و اجتماعی را بازی میکرده که کلیسای جامع در ساختار شهرِ سنتی اروپایی. پایین کشیدن جایگاه این فضای عمومی بیبدیل و راندن باشندگانش به فضاهای غیر یا خصوصی، حملهی مستقیم به مرکز ثقل پیوندهای اجتماعی یک شهر است. خطایی ست بس خطرناک و ویرانگر که حاصلی جز بحران در سازمان اجتماعی شهر نخواهد داشت… کاش عاملین و مجریان درک کنند!
آروین ایلبیگی