نامش لیبا ست. شش ساله است و به همراه خانوادهی تکه-پارهشدهاش، از هراس طالبان، به کوههای پاکستان گریخته است؛ از چالهی خون به چاه ایمن! (انگار همهی داستان را میشود در چشمهایش خواند). جنگ پایانناپذیر افغانستان بر سر آب و نفت و گاز نیست؛ جنگ عقیده است. انسان، نخستین حیوانی بود که به خاطر تفاوت عقیده، گلوی همنوعش را درید و خاورمیانه تنها منطقهی جهان است که هنوز – همچون هزاران سال پیش- از آتش جنگهای اعتقادی در خود میسوزد (با مجموعهای از دلایل معلوم و نامعلوم). این عکس را گذاشتم تا به ظاهر دورترین حاصل رفتار مردانی را که روزهای پیش، بر نوازندگان خیابانی رشت حملهور شدند، نشان دهم. شاید این قیاس و ارتباط برای عدهای اغراقآمیز به نظر برسد، اما نیست. میشود چماقبهدستی مزدبگیر در این سوی البرز بود و در تیرگی روزگار کودکی در آن سوی هیرمند، سهم داشت. میشود کارمند ساده و دونپایهای در ایران بود و در تیرهروزی انسانی با زبان و ملیت دیگر در کیلومترها دورتر، نقش داشت! کاش بیشتر تاریخ بخوانیم و حساب شهر و دیار و قوم و ملت خود را جدا نبینیم…
هر آدمی که هنوز معتقد است در متلاشی کردن مغزی که مثل او فکر نمیکند، حقی دارد، شریک بزرگ تاریکی و تباهی خاورمیانه است. فرقی هم نمیکند نادان خردهپایی در اینجا باشد یا شاهزادهی دیوانهای در ریاض.
آروین ایلبیگی