جهانگیر سرتیپ‌پور

2018-10-05
1 min read


مدتی ست درباره‌ی جهانگیر سرتیپ‌پور تحقیق می‌کنم و هرچه پیش‌تر می‌روم، حیرتم افزون‌تر می‌شود. این تصویر یکی از محبوب‌ترین و مشهورترین شعرهای اوست با دستخط خودش. مردی که هم مدیر و سیاستمدار بود، هم پژوهشگر و ادیب. هم بازیگری تئاتر کرد، هم به مبارزان نهضت جنگل پیوست. هم دستور زبان گیلکی را نوشت، هم شهردار رشت بود در بحرانی‌ترین سال‌های دهه‌ی سی. هم ترانه‌های حیرت‌انگیز نوگرایان موسیقی ایران را سرود،‌ هم – دو دوره – با رأی مردم رشت به مجلس شورای ملی رفت. سرتیپ‌پور، محصول نسلی سختکوش، وطن‌دوست و بلندنظر بود که ایران مدرن را تعریف کردند‌ (چیزی که ایرانیان احساساتی -همه‌اش را- به حساب رضاشاه گذاشتند). نسلی دور و دست‌نیافتنی که فهمیدنشان برای ما که مجبوریم با میان‌مایه‌ترین و توخالی‌ترین انواع بشری بر یک کشتی سوار باشیم، بسی دشوار است. یک لحظه چشم‌های خود را ببندید و جهانگیرخان سرتیپ‌پور را پشت تریبون مجلس فعلی تصور کنید. وقتی چشم باز کردید و به واقعیت برگشتید، چه حسی به رشت و گیلان امروز خواهید داشت؟

گیلان‌جان گیلان اُی گیلان
تاج سر خوشکلان
چه خوش‌رو خوروم بو داری
بری دل جه خوبان
جور، سبز پیرهن داری
جیر آبی دامن داری
با اَ سبز و آبی ایسی
آفتابی به دوران

ترَ دارمه غم نارم‌
جه خوشی هیچ‌چی کم نارم
تی گلاب می شینه
می گل و آب تی شینه
گیلانجان اُی گیلان

آروین ایلبیگی