
علی سبیل
مرحوم علی اقلیمی (علی سبیل) از آن نسل صیادان انزلی بود که برای تفریح و لذت شخصی به مرداب نمیرفتند. حاصل کارشان هم یکجور صلح و مدارا با طبیعت بود. این عکس عجیب روایت میکند که چطور گرازهای وحشی و اهلیتناپذیر جزیرهی شیلات، برای قدری غذا و مهربانی از دستان پیرمرد، به استقبال قایق او…

جواد صالحنیا
مرحوم جواد صالحنیا (برادر بزرگتر بهمن خان) و چپپای گلزن و نامیِ تیم فوتبال کلونی انزلی در مصاف با حریف

بندرانزلی چاپ فرانسه
هشت نه سال پیش بود که از پرستو حقی خواستم با سبک شخصیاش در تصویرسازی، یک فریم انزلی برایم «بسازد»؛ که ساخت.

بازماندهی روز
زهرا امیریگانه (نقاشِ این مجموعه) با انتخاب جسورانهی شب به جای روز، از فضای ذهنی ما آشناییزدایی کرده و با رنگهای خاکستری و سربی، نورهای اثیری، و سایههای گنگ و خیالانگیز، شهری لغزان در میان مرئی و نامرئی ساخته است.

سیروس طاهباز
دوم دی ماه، زادروز سیروس طاهباز بود. بیآنکه در انزلی به یادش جمع شوند یا حتی کسی از کوچهای که به نام او باشد عبور کند!

نقاشان انزلیچی
فروردین سال ۱۳۳۶: اداره کل هنرهای زیبا، به سه نقاش انزلیچی مقیم تهران مأموریت داده تا برای به تصویرکشیدن مناظر زیبای انزلی به شهرشان برگردند.

پرستوها، ابی پرنده و دیگر مهاجران
آنوقتها پرستو پیامآور بهار بود؛ سالهای کودکیام. آموزگار مدرسه میگفت: پرستو تنها پرندهای است که هیچوقت روی زمین نمینشیند؛ مگر برای آب خوردن. گرچه تأویل و تفسیر حرف او را درک نمیکردم، برای راستیآزماییِ حرفش همهجا چشمم به دنبال پرستوهای مهاجر بود. دوستدارشان شدم. از تماشای پرواز بیمهیب و اوج و فرودهای سریعشان کیفور میشدم….

بیمویه و سوگ، برای آنکه چشم بر خورشید دوخت
دیرزمانی سر «مـُل» مأوای آدمهای انزلی بوده است (زندهها و مردهها)؛ همانجا که دل ِشهر در باریکهای سنگی به دریا میزد و امواج آب، عاشقانه بر تنش میکوبید؛ جایی که بچهها کنار سنگهای سیاهش شنا آموختند و پدرها وعده غذایی از آب گرفتند، بی منّت و حسد؛ قرارگاهی برای عشّاق دیروز که در پستوی خانهشان…